بارانی که تراوش اشکهایم را نوازش می کرد
آغازی در زیر باران...بارانی که تراوش اشکهایم را نوازش میکرد...
می خواهی بروی... و ببری باز این هوای پرخاطره را...
حالا حس میکنم...تشنگی گلها را...که نگاهشان به ابریست...
که به آهستگی می رود...و می برد عشق را با خود...

برچسبها: